
آیتالله مظفری نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین در منزل شهید سید حمیدرضا سیاهپوش حضور یافت و با خانواده این شهید والامقام دیدار و گفتوگو کرد.
آیتالله حسین مظفری در دیدار با خانواده شهید سید حمیدرضا سیاهپوش اظهار کرد: به برکت نفس گرم و الهی امام راحل عظیمالشأن این جوانهای عزیز ما ره صد ساله را یک شبه رفتند.
وی ادامه داد: اخلاص یکی از ویژگیهای عمومی و بارز شهدای عزیز ما بود که در رفتارهای آنها نیز کاملا مشهود بود، معمولا هم سعی میکردند کارهای خوب خود را پنهان کنند، شهدای عزیز در جبههها خیلی مواقع در نیمههای شب از خواب برمیخاستند و پوتین رزمندگان را واکس زده یا لباسهایشان را میشستند، این عزیزان هر لحظه تلاش میکردند اخلاص خود را بیشتر کنند.
امام جمعه قزوین عنوان کرد: احتیاط در نگاه به نامحرم که شما نیز به آن اشاره کردید که در شهید عزیز شما وجود داشته است، بسیار حائز اهمیت است، کتاب عارفانه در خصوص زندگی شهید احمدعلی نیری است، در این کتاب بر این خصوصیت این شهید عزیز تأکید شده است، رفیق شهید نیری میگوید یک بار من احمد را کنار کشیدم و به او گفتم تو در این چند سال خیلی از ما فاصله گرفتهای و جلو افتادهای، این روی چه حسابی است؟
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: شهید نیری اول نمیخواست جواب بدهد اما وقتی با اصرار رفیقش مواجه شد گفت چند سال پیش وقتی در دوران نوجوانی قرار داشتم با بچههای مسجد همراه با مربیمان برای اردو به اطراف دماوند رفته بودیم، در آنجا مربی یک کتری به دست من داد و گفت برو از رودخانه این را آب پر کن تا چای دم کنیم.
وی خاطرنشان کرد: من کتری را برداشتم و رفتم، همانطور که به نقاط مختلف رودخانه نگاه میکردم تا ببینم باید از کجا آب بردارم، ناگهان صحنهای را دیدم که از ترس بر زمین نشستم و بدنم به رعشه افتاد، رفیقش به او میگوید چه دیدی؟ آیا حیوان درندهای چیزی دیدی؟ این شهید عزیز میگوید دیدم چند دختر کنار رودخانه با وضعیت نامناسبی مشغول آببازی هستند، سریع چشمم را از آنها برداشتم و بر زمین نشستم و از ترس اینکه نکند در این امتحان رفوزه شوم بدنم به رعشه افتاد.
آیتالله مظفری تأکید کرد: بعد از چند دقیقه از جا بلند شدم و به صد متر بالاتر از آن مکان رفتم تا این صحنه دیگر پیدا نباشد، آب برداشتم و به محل اردو بازگشتم، همین طور که هیزمها را آتش میزدم و دود بلند میشد، اشک از چشمانم جاری بود، به یاد صحبتهای آقای حقشناس افتادم که فرمودند خدا اشک جوانان را دوست دارد، از عمق وجودم گفتم یا الله، یک مرتبه دیدم همه اشیای اطرافم اعم از کتری، سنگریزهها، آب و درختان مشغول ذکر گفتن هستند.
نماینده مردم استان قزوین در مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: این شهید عزیز میگوید با شنیدن ذکر همه اجسام، ترسیدم و شروع به دویدن کردم تا فرار کنم، ناگهان ایستادم و دیدم همه به کارهای عادی خود مشغولند، گویا کسی این صداها را نمیشنود، از همین جا عنایات خدای متعال به من شروع شد و ادامهدار بود.
وی یادآور شد: این مراعاتها در رفتار، گفتار، نگاهها و زبان شهدا وجود داشت و باعث میشد خیلی سریع رشد کنند و به قله سعادت برسند، ما حسرت شهدای عزیزمان را میخوریم و امید داریم دعاگو، دستگیر و شفیع ما باشند و خدای متعال توفیق دهد بتوانیم ادامهدهنده راه پرافتخار این عزیزان باشیم، شما خانواده گرانقدر شهدا هم افتخار ما و چشم و چراغ ملت عزیز ایران هستید، انشاءالله مشمول دعای خیر شما باشیم.